دلم آبستن مرگ است می دانی؟ دلم را در تلاءلوهای این گرداب می خوانی؟ دلم تنها، دلم آشوب و پر درد است تو می دانی؟ چرا در خواب می مانی؟ دلم آشفته تر، از عالم و آدم گریزانم چنین مردن روا باشد، تو که جانی! ولی اینجا و پنهانی، غریب و ساکت و سرد و غزل خوانی بدان ای یار ای آوار این تکرار این تکرار می مانی؟ "شیما مجیدی"
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت